بچه ها رفتیم شمال
دوستان گلم سلام فعالیتم خیلی کم شده باید فعال تر شم تازه حوصله عکس انداختن هم ندارم 1- خدمتتون عرض کنم که امیرعلی رو بردمش شهرموشها رو ببینه مثلا ذوق کنه هیچی ذوق نکرد حال ما رو هم گرفت خوب خوشش نیومد منم خوشم نیومد فکر میکردم فیلمش شاد باشه تازه آخر فیلم از صدای نعره زدن گربه ها بچه از ترس چسبیده بود به صندلی 2- جمعه قبلی هم واسه ناهار رفتیم اطراف اراک زد و یه چوپان با گوسفنداش نزدیکایه ما اطراق کردن حالا امیرعلی هم پر حرف ول کردن طرف نبود میگفت بابا بزرگ من هم گوسفند داره . تازه گاو و گوساله هم داره تو نداری؟ بابابزرگم من تفنگ داره چرا تو نداری؟ بابابزرگ من تراکتور داره خلاصه دارایی بابابزرگشو کشی...
نویسنده :
مامان زهرا
12:52